نظرات
کمند افکن در رابطه
با نوشتهء بهرام
رحمانی در مورد
سروش
توضیح
سردبیر ایران
آزاد در مورد نامه
نگاری های زیر،
نامه نگاری آقایان
علی صیامی و میرزاآقا
عسگری (مانی):
سردبیر
ایران آزاد در
یک ایمیل به یک
دوست چنین می نویسد:
....
باز هم از این گذشته،
آنجنان که من بعد
از انتشار نامه
صیامی از رفیقان
معتمد خود در هامبورگ
شنیدم، این آقایان
از توده ای های
قدیمی می باشند،
که بعد از بازگشتشان
هر کدام به راست
می زنند و د ر راست
بودن از هم سبقت
می گیرند و این
دو، طبق گفتهء
معتمدان من با
هم خورده حساب
شخصی دارند. و من
متاسفم که ابتدا
بعد از انتشار
نامه صیامی متوجه
شخصی بودن قضیه
شدم. و ایران آزاد
صحنه یقه چسبیدن
و دعواهای شخصی
این و آن نیست.
سردبیرایران
آزاد، آقای ولدان
گرامی،
اگر صلاح
دانستید، می توانید
متن پیوست را منتشر
کنید.
با مهر
میرزا
آقا عسگری (مانی)
سی و یکم ماه می
دوهزاروهفت میلادی
نامهای
سرگشوده به نهادهای
حقوق بشر بینالمللی
خانمها،
آقایان، همکاران
گرامی،
من،
میرزاآقا عسگری
(مانی) شاعر و نویسندهای
ایرانی هستم که
همراه با همسرو
فرزندانم از
سال 1984 بناگزیردر
تبعید زندگی میکنم.
علت گریز من از
ایران، مخالفتم
با بنیادگرائی
دینی در رژیم جمهوری
اسلامی بوده است.
من شهروند آلمان،
عضو اتحادیه ی
نویسندگان آلمان،
و مؤلف 42 کتاب شعر،
داستان و نقد ادبی
هستم.
سوای ممنوعیت
قلمم در ایران،
از سوی دولت حاکم
بر تهران همواره
مورد تهدید قرار
داشته و دارم
، چرا که همیشه
با نوشتهها و
گفتههایم بنیادگرائی
مذهبی، و نقض
حقوق بشر در ایران
را سرزنش کردهام.
من حتا در کشور
آلمان هم احساس
امنیت نمیکنم
و این احتمال را
دور نمیدانم
که تروریستهای
رژیم تهران به
جان من و افراد
خانوادهام سوءقصد
نمایند.
نمونه
و نشانهای ازتهدیدات
و اقدامات اخیر
رژیم علیه من :
رژیم جمهوری اسلامی
طی 4 ماه نخست سال
2007 برادرم احمدعسگری،
مادر همسرم خانم
قزبس افکاری (76 ساله)،
شوهرخواهرم علیرضا
ابراهیمی، و خواهرم
پری عسگری را چندین
بار به بازجوئی
در ستاد خبری جمهوری
اسلامی در همدان
کشانده و از آنان
پیرامون کار و
محل زندگی من،
همسر و فرزندانم
در آلمان پرس و
جو کرده است. در
این بازجوئیها
همواره 3 نفر بازجو
وجود داشته اند:
یکی به نمایندگی
از دفترعلی خامنهای
رهبر دینی ایران،
یکی از سوی وزارت
اطلاعات، و یکی
از سوی دادگاه
انقلاب. بازجوها
با تهدید و ترساندن
بستگانم، به آنها
اطلاع دادهاند
که دو خانه ی کوچک
همسرم و من در ایران
را که حاصل کار
و زحمات ما در دوران
گذشتهاند، مصادره
کردهاند به این
دلیل ساده که من
در رادیوها و تلویزیونهای
فارسی زبان خارج
از ایران گفتارهائی
پیرامون نقض
حقوق بشر در ایران،
و وضعیت نابسامان
فرهنگی و ادبی
در میهنم داشته
ام.
سایت ادبی
اینترنتی من (ادبیات
و فرهنگ) را هم بیش
از 3 سال است که در
ایران فیلتر کردهاند.
خانمها
و آقایان، همکاران
گرامی
شما به خوبی
میدانید که جمهوری
اسلامی درایران،
بسیاری از نویسندگان
و آزادیخواهان
را سرکوب کرده
و میکند. امیدوارم
با اعتراض رسمی
به جمهوری اسلامی،
از حرمت وکرامت
انسانی، واز حقوق
پایمال شدهی
مردم ایران دفاع
نمائید.
با
احترام و درود
بوخوم. آلمان. 25 مای
2007
میرزاآقا عسگری
(مانی)
manii@nevisa.de
www.nevisa.de
رونوشت
به:
اتخادیه نویسندگان
آلمان
سازمان
دیده بان حقوق
بشر
سازمان عفو
بینالملل
سازمان
روزنامه نگاران
بدون مرز
برخی
سایتها و رسانههای
فارسیزبان
و
نهادهای حقوق
بشری در جهان
سردبیر ایران
آزاد، آقای جواد
ولدان
سلام
شما
در سایت تان تحت
عنوان سخن درد
ودرد سخنJuni
2002 می نویسید :
در اين زمان
ما ضرورت را تنها
در كار فرهنگي
ميبينيم! تاريخ
به ما به تلخي بارها
نشان داده است
كه كار سياسي و
مبارزات مسلحانهمشكلي
را حل نمي كند بلي
ممكن است كه در
برهه اي از زمان
بتوان دولتي ضد
مردمي راهم ساقط
نمود اما آنان
كه جانشين دولت
سابق مي گردند
در اثناي زمان
به خود آنهاتبديل
مي گردند
این نگاه
شما به مقوله ی
دفاع از آزادی
به من اجازه می
دهد که از شما خواهش
کنم متن زیر را
در آن سایت نشردهید
. تا شاید سره ای
از ناسره تفکیک
شود.
با
احترام
علی صیامی
هامبورگ/26 مه
2007
ذهن
عامی ِ یکخطی ِ
میرزا آقا
عسگری (مانی)
پایه
ی کنش و واکنش ذهن
ِ فرد عامی نسبت
به پیرامونش منطبق
بر فونکسیون
معادله ی خطی است:
= ax +b f(x)
چندمثال:
1.در
ایران خودمان
سال ها گفته می
شد و هنوز هم گفته
می شود که
الف.تمام
بدبختی ها ی تاریخی
ما کار انگلیسی
ها ( دایی جان ناپلئونی)
و یا امپریالیسم
( چپ و راست سنتی)
است.
ب.هر
حرکت اجتماعی
در ایران را شاه
کار ارتجاع سرخ
و سیاه می دید
و امروزه هم
در ایران هر مخالفی
با انگ جاسوس متهم
می شود.
2.هیتلر
به مردمی که آمادگی
رهبر پذیری داشتند
قبولاند که یهودی
ها و کمونیست و
... عامل اصلی بدبختی
های بشری هستند
و توانست تامین
سوخت برای کوره
های صابون پزی
ها و سیاست فاشیستی
اش کند.
3.استالین
هر مخالفی را دشمن
انقلاب کارگری
شناساند، و بعد
آن ها را تبعید
و یا نابود کرد.
ماکسیم گورگی
هم سال ها با او
همدست بود.
4.هنوز که هنوز است
نیروهای راست
در اروپا و بویژه
در آلمان حضور
خارجی ها را عامل
رشد بیکاری قلمداد
می کنند تا در انتخابات
رای بیشتری را
جمع کنند..
و
حالا حکایت آقای
میرزاقا عسگری
است که مدت هاست
بر همین طبل ذهن
عامی اش می کوبد
تا رفت و آمد ایرانی
ِ مقیم خارج از
کشور به ایران
را مترادف با جاسوسی
و اتهامات دیگر
معرفی کند.
البته
ایشان سال هاست
که " ایستاده
بر سکوی سرخ"
خودتاج بر سرمبارکشان
گذاشته اند، و
باز هم بنا به مصداق
همان نوع تفکر
بر مبنای معادله
ی درجه ی یک، حتما
فکر می کنند که
چون خود را در اپوزیسیون
سرخ می بینند اجازه
ی ملوکانه دارند
که دیگران را ترور
کنند و پیرو اسلافشان
از قبل با پرونده
سازی، زدن اتهام
جاسوسی و دیگر
اتهام ها به دیگران،
زمینه ی حقانیت
ِ ترور شخصیت فرد
را می چینند.
و ایضا فکر می
کنند چون خود را
یکی از نوادر مخالفان
سرسخت و ناب رژیم
جمهوری اسلامی
نشان می دهند،
پس توهین و اتهام
و پرونده سازی
را "حق مسلم" شان
هست.
در
زیربا نگاهی به
بیانیه ی آخر ایشان
در آدرس زیر
http://www.nilgoon.org/index_menuX_01.html
سعی خواهم کرد
که نشان دهم که
آن ذهن عامی ِ
تکخطی، خطرناک
برای پهنه ی رشد
و گسترش ذهنیت
لیبرال ِ ایرانی
است.
(
جملهها و واژه
هایی که آبی نوشته
شدهاند از بیانیه
ی " مانی" است.)
"
شماري از «شاعران
و نويسندگان و
هنرمندان» و سياست
پيشگان ايراني
به ايران رفتند
و بازگشتند. و هنوز
هم ميروند و بازميگردند.
"
درهمین
دوجملهی خبری
می بینیم که چگونه
مانی با استفاده
از ترادف زبانی
و روش غیرمستقیم،
شیوه ای روانشناسانه
که امروزه موسسات
تبلیغاتی برای
تبلیغ کالا آن
را فراوان بکار
می گیرند، «شاعران
و نويسندگان و
هنرمندان» مورد
نظرش را به عنوان
" سياست پيشگان
ايراني"در ذهن
خواننده جا می
اندازد.
"
آيا سرويسهاي
اطلاعاتي و امنيتي،
چنين درخواستي
را با آنها هم درميان
نهادهاند؟ اگر
آري، آيا آنها
قول همکاري دادهاند؟
اگر چنين است،
چه همکاريهائي
با وزرات اطلاعات
جمهوري اسلامي
داشته و دارند؟!"
برای دریافت
حس بازجویانه
از درون/متن این
پرسش نیازی به
ضریب هوش بالا
نیست، و هم چنین
برای دیدن چهره
ی بازجو در پشت
میز بازجویی.
برای نشان دادن
زشتی و ضد لیبرالی
ِ این نوع پرسش،
همین پرسش را ( در
کمال بی میلی و
با دشواری وجدانی)
از خانم ر. محمدی،
همسر آقای میرزا
آقا عسگری (مانی)،
می کنم:
خانم محمدی،
بار و بارهایی
که به ایران رفت
و آمد کردید:
- آيا سرويسهاي
اطلاعاتي و امنيتي،
چنين درخواستي
را با شما هم درميان
نهادهاند؟
- اگر
پاسخ شما آري است،
آيا به آنها قول
همکاري دادهاید؟
- اگر
چنين است، چه همکاريهائي
با وزرات اطلاعات
جمهوري اسلامي
داشته و دارید؟!
- آیا در
این همکاری شوهرتان
با شما هماهنگ
است؟
5.
اگر گفته اید "نه"،
چگونه به سلامت
به خارج برگشته
اید؟
و
می توان بسیاری
از این گونه پرسش
های بازجویانه
را ردیف کرد، خانم
محمدی را متهم
کرد، شخصیتش را
ترور کرد، آن هم
با نام انقلابیگری
سرخ و حق به جانب.
حتما می بایست
منتظر شاباش هم
بود. ( همینجا از
خانم محمدی تقاضای
پوزش می کنم. وقاحت
آقای مانی مرا
وادار کرد که به
شیوه ی خودش وقیح
شوم)
"مردم(
ببینیم که چگونه
مانی خود را نماینده
ی مردم می داند.
البته مردمی که
نمی دانند و ایشان
به آن ها آگاهی
می دهد)اين
را نميدانند.
اين را فقط آن دسته
از اين «زائران»(
لطفا به تاثیر
استفاده از واژه
ی زائران توجه
کنیم. به ایران
روندگان از قبل
متهمند که به زیارت
درگاه جمهوری
اسلامی می روند
و نمی توانند دلیل
دیگری برای سفر
داشته باشند. مثلا
آقای ژازه ی طباطبایی،
که مصاحبه ای از
ایشان در رادیو
زمانه آکتوئل
است، جزو همین
زائران است) جمهوري
اسلامي ميدانند
که چنين درخواستي
با آنان مطرح شده
است. آيا اين زائران
حاضرند شهامت
بخرج دهند و به
مردم بگويند که
چنين درخواستهائي
از آنها شده است
يا نه؟ و اين که
آيا آنها به اينگونه
درخواستها، جواب
مثبت دادهاند
يا منفي؟ اگر گفتهاند:
«نه»، چگونه به
سلامت به خارج
برگشتهاند و
به رفت و آمدشان
به ايران ادامه
ميدهند؟( اگر
به ایران رفتی“y“
و برگشتی a“
"، پس جاسوس "x
" هستی y=ax
حتا این ذهنیت
و یا اندیشه آنقدر
ابلهانه و عامیانه
است که معادله
اش ضریب “b“
را هم ندارد.)
اگر جواب «آري»
داده اند، چه همکاريهائي
با رژيم کرده
و چه اطلاعاتي
در اختيار وزارت
اطلاعات گذاشته
اند؟!
درخواست
پاسخ ازآنان به
اينگونه پرسشها
نبايد خواستهي
نامعقولي باشد،(
تفسیر و تعبیر
معقول و نامعقول
ِ "مانیانه" را
نباید در واقعیت
های زندگی و دانشنامه
ها جست، بلکه
هر آن چه را که این
ذهن عامی خودش
معقول می پندارد,
همان معقول ناب
"مانوی" است. چرا
که آنها «شاعر
و نويسنده و هنرمند»
اند و خطاب به همين
مردم و «براي»
همين مردم مي نويسند.
چنين نيست؟! ( ایشان
فاقد درک گوناگونی
ِ نویسنده هستند.
آیا نویسنده ای
نمی تواند برای
دل خودش بنویسد،
برای معشوقش بنویسد
و غیره؟ مانی
برای هنرمند وظیفه
و رهنمود قائل
است. ماکسیم گورکی
و نویسنده ی "فلیکس،
بنیانگذار کا.گ.ب.
هم همینطور فکر
می کردند.)
"
بيسبب نيست که
شماري از اين «زائران»
جمهوري اسلامي،
از چند سال پيش
از رفتنشان، و
پس ازسفر، از صحنهي
اعتراض و انتقاد
به جنايات رژيم
جمهوري اسلامي
کناره ميگيرند
و مثلا امضاي آنها
از پاي بيانيههاي
عمومي اعتراضي
به رژيم ناپديد
ميشود.( y =ax
جاسوس = شخص ِ
امضانکن) حتا
اگر اين بيانيهها
اعتراض به سرکوب
همکاران اهل قلم
آنها، و روزنامهنگاران
باشد."
لطفا از
اینجا به بعد را
با کمی دقت بخوانید:
من شخصا چند
بار اين جماعت
را در اين زمينه
آزموده ام و آنان
حتا جواب نامه
و درخواست مرا
نداده و خود را
به کوچه علي چپ
زده اند! کبک سرش
را زير برف ميکند
که کسي او را نبيند!
حالا حکايت اينهاست!
آیا
می شود بهتر از
این خود را تنها
مرد حمام زنانه
دید و هل من مبارز
زد و خود را کاندیدای
رئیس سازمان امنیت
دولت بعدی کرد؟
ایشان، ایستاده
بر سکوی سرخ در
لباس سرخ قاضی
القضات، البته
پشت مانیتور،
نامه ی بازجویی
برای دیگران می
فرستد و توقع پاسخ
دارد. البته آنانی
که به او پاسخ نداده
اند، کسانی هستند
که پرونده شان
قطورتر شده و جزو
اعدامی های دولت
انقلابی آینده
خواهند بود، دولتی
که خلخالی اش جناب
آقای میرزاقا
عسگری است. مانی
که خود را رهبر
و برحق می داند*،
اصلا نمی تواند
فکر کند که ممکن
است آن "جماعت"،
او را داخل آدم
ندانند تا به او
جواب بدهند.
لطفا
در اینجا خودتان
زحمت بکشید و بقیه
ی "ایکس" و "ایگرک"
ها را در این نوشته
و دیگر نوشته های
مانی بیابید و
در معادله ی فونکسیونال
ذهن عامیانه
= ax +b f(x) جا
دهید.
با
احترام
علی
صیامی
هامبورگ
/ مه 2007
* به عنوان
مثال نگاه کنید
به پیام نوروزی
ملوکانه ی 1386 ایشان
به ملت ایران