فتحیّه
زرکش یزدی
بهمن
1385
از
بدو ایجاد جمهوری
اسلامی و با شروع
سرکوب زنان، فعالیتهای
زنان جهت تازه
ای به خود بخشید.
سرکوب زنان با
استفاده از واپسگراترین
دیدگاههای مذهبی
شروع شد وبا قانونی
شدن این دیدگاهها
سرکوب زنان مشروعیت
پیدا کرد. قوانین
مدنی ضد زن چنان
هولناک و باور
نکردنی بود که
زنان را غافلگیر
کردو فرصت تئوریزه
کردن و سازماندهی
راازآنان گرفت.
هم زمان با آن آزادیهای
فردی و اجتماعی
نیز ازکل آحاد
ملت گرفته شد. ولی
باید اذعان داشت
که آنچه بر زنان
رفت از نظر شدت
و حدت بمراتب سخت
تر از دیگران بود.
برای اثبات این
حرف چند مثال کافیست.
دادگاههای خانواده
که به مسایل و اختلافات
خانوادگی رسیدگی
می کرد در این زمان
منحل شد و جای خود
را به طلاقهای
یک جانبه از طرف
مرد داد. مقررات
حق آموزش دختران،
حق قضاوت زنان،
سنگسار و غیره
عواملی بود ک حقوق
بشر زنان را زیر
پا می گذاشت. اجحافاتی
که بر زنان شد چیزی
نیست که در این
مطلب بگنجد. بیکار
یا نیمه کار کردن
زنان یکی از عواملی
بود که هدفش وابستگی
اقتصادی زنان
بود.
از
آنجایی که هر تزی
آنتی تز خود را
ایجاد میکند،
سرکوب زنان باعث
بیداری بسیاری
از زنان جامعه
شد. تا جایی که اکنون
در هر زمینه ای
که فشار یا تحریم
جنسی وجود دارد
مبارزه ای هم برای
آن موجود است. فعالیتهای
پیگیر زنان برای
احقاق حقوق خود
و علیرغم اختناق
حاکم توانسته
است حمایتهای
فراوانی برای
خود بدست آورد-
از حمایت های بجا
و مناسبی از طرف
روشنفکران، نویسندگان
و روحانیون مترقی
در داخل کشور گرفته
تا حمایتهای همه
جانبه از موارد
دفاع از حقوق بشر
زنان در خارج از
کشور.
امروزه
در صحنه اجتماع
ایران ما شاهد
حضور زنده و فعال
زنان در تمام گوشه
و کنار جامعه هستیم. البته که
با وجود حکومتی
چنان آپارتاید
گرایانه و سختگیر
هیچگاه زنان نتوانسته
اند پا به پای مردان
در مناصب بالا
شرکت داشته باشند
(مگر در چند مورد
بسیار محدود و
آنهم در شرایطی
که آنان پیام آور
همان نظرات حاکمیت
بوده باشند). زنان
ان جی او ها را بعنوان
آلترناتیو شرکت
در مدیریتهای
اجتماعی بر گزیده
اند و نشان داده
اند که توانایی
مدیریت سازمانی
را نیز دارند. فعالیت
در ان جی او ها نه
تنها نفوذ آنان
را در جامعه بالا
برده بلکه جایگاه
خاصی به زنان در
اذهان داده است.
از طرفی دیگر ما
شاهد فعالیتهای
حق طلبانه زنان
بطور وسیع هستیم
از جمله حرکت یک
ملیون امضا. جنبش
یک ملیون امضا
یکی از کارهای
بسیار با ارزشی
است که زنان سامان
داده اند. این جنبش
در طی حرکت خود
به آگاهی دادن
در مورد حقوق زنان
اقدام کرده و از
زنان و مردان متحدأ
امضا جمع میکنند.
مطالعه تجربیات
زنانی که به جمع
آوری امضا مشغولند
نشان میدهد که
در این مورد مشخص
حقوق برابربا
مردان، جامعه
ما هنوز خیلی لنگ
می زند. مردی که
به زنش میگوید"تو
امضا کن، من نمیکنم"
موضعش چیست؟ این
در مقابل تغییر
قانون نخواهد
ایستاد؟
واقعیت
اینست که هر گونه
تغییری در جامعه
ی تا بن و ریشه مرد
سالار کار بسیار
سخت وطاقت فرسائی
است. و مطمئنأ زنان
جوان ما اینرا
خوب می دانند و
آمادگی یک حرکت
طولانی و عمیق
را تدارک دیده
اند. من امیدوارم
ویقین دارم که
جمع آوری این امضا
ها انجام خواهد
شد. اما سؤال اینجاست
که پس از آن چه؟
آیا این رژیم آنگاه
حاضر است قوانین را
تغییردهد؟ مسئله
حقوق زنان که بخشی
از حقوق بشر است
درتمام طول حیات
این رژیم مطرح
بوده و هست. اما
جمهوری اسلامی
بزعم خویش حقوق
بشر اسلامی را
به ارمغان آورده
و آن اینست که ارائه
داده اند.
تغییر این قوانین
یعنی تغییرپایه
های ایدئولوژیک
این نظام و آن چیزی
است که حتی آقای
خاتمی هم با تمام
رفرمیست بودنش
نخواست تغییری
در "نظام" به وجود
آورد. اشتباه نشود،
من خود از این حرکت
استقبال کرده
و زنان شجاعی را
که مشغول این کار
هستند تحسین میکنم
ولی آینده این
حرکت برایم نا
معلوم است.
جمهوری
اسلامی با ایدئولوژی
واپسگرا و پوسیده
خود مانند سدی
جلو هرگونه حرکت
حق طلبانه را گرفته
و میگیرد تا بتواند
خود را همانگونه
که هست حفظ کند.
در درون این حاکمیت
تغییر مثبتی پیش
نمی آید مگر اینکه
این حکومت درکلیتش
دگرگون شود. خصلت
دیکتاتوری وغیر
انسانی بودن این
رژیم جزء ماهیت
آن است و ما باید
در این 28 سال که از
عمر آن میگذرد
به این واقعیت
پی برده باشیم.
این دو خصلت را
چنانچه از این
رژیم بگیرید چیز
دیگری خواهد شد
با مشخصه های دیگر.
ماهیت جمهوری
اسلامی با همان
قوانین ضد انسانی،
جنگ و خشونت شناخته
شده است. بنابر
این انتظار اینکه
در خودش اصلاحی
بوجود آید که نفی
ماهیتش شود بیهوده
است. هیچ موجودی
حاضر به انکار
ماهیت خود نیست.
برگردیم
به موضوع کارزار
یک ملیون امضا
، جمع شدن یک ملیون
امضا با حمایتهای
عظیم داخلی وخارجی
از آن، قدرت عظیمی
به مبارزات زنان
در احقاق حقوق
خود می دهد و وزنه
ای انکار ناپذیردر
معادلات سیاسی
خواهد بود، ولو
اینکه در حال حاضرخود
میگویند ما فقط
کار حقوق بشری
می کنیم. من میتوانم
امیدوار باشم
که این مبارزان
راه آزادی با تجربیات
گسترده خود در
طی سالیان دراز
تا بحال این درس
را گرفته باشند
که همانطور که
در بالا گفته شد
این رژیم قادربه
برآوردن اصلاحات
مد نظر آنان نیست.
زنان سرکوبهای
وحشیانه علیه
حرکتهای حق طلبانه
خود را تجربه کرده
اند و می دانند
که تا کنون تغییری
به نفع زنان در
قانون داده نشده
است. بنابراین
با جمع شدن یک ملیون
امضا هم اصلاحات
مد نظرزنان در
این رژیم بر آورده
نمی شو د. پس چه میشود
کردو چه باید کرد؟
جنبش
مستقل زنان حتمأ
باید وجود داشته
وادامه یابد و
زنان باید که به
توانائی خود اتکا
کنند. باید هر لحظه
و هر روزبه قدرت
سیاسی خود بیافزایند
تا در جامعه بشدت
مردسالار بتوانند
جایی برای خود
باز کنند و به بازی
گرفته شوند. متاسفانه
در شرایط کنونی
ایران این همه
فعالیتهای بی
وقفه کافی بنظر
نمیرسد. در مقابله
با این حکومت زنان
باید که مبارزات
خود را با مبارزات
فعالان حقوق بشرو
دموکراسی خواهان
درآمیزند تا هم
خود قویتر شوند
و هم مبارزه سیاسی
آزادیخواهان
راشدت ببخشند.
در جامعه مالامال
از سرکوب و خفقان
با خواهش و تمنا
نمیتوان حق خود
را گرفت. باید باقدرت
بود و از قدرتهای
کوچک، قدرت عظیمی
ساخت تا بتوان
سد عظیمی را که
مانع پیشرفت ایران
بسوی دموکراسی
است شکست.
همکاری
زنان با گروهها
و سازمانهای مبارز
برای حقوق بشر
و دموکراسی باید
جزء اصول انکار
ناپذیر حرکت آنان
باشد. ما باید ضمن
قوی شدن ،همراهی
باسایر مبارزان
راه آزادی و دموکراسی
راهمواره مد نظر
داشته باشیم. حقوق
زنان همان حقوق
بشر است. پس فعالین
حقوق بشر باید
که همراه و همگام
شوند. همه با هم
بودن حول شاخصهای
مشخص بنفع دموکراسی
است.