به اختصار
زندگینامهء نویسنده،
مترجم و سردبیر
سایت اینترنتی
ایران آزاد و علیه
تبعیض
Juli 2006
نوبسندهء داستان،
جواد ولدان موسوم
به صابر، در چهل
و پنج سال پیش در
شیراز چشم به جهان
گشود. تحصیلات
ابتدائی خویش
را در این شهر سپری
نمود و دیپلم دبیرستان
را از دبیرستان
هدف تهران گرفت.
همواره با ظلم
و ستم، با کجی روزگار
در جنگ بوده است.
او سرنوشت منحصر
به فردی دارد. امواج
متلاطم زندگی
را تجربه کرده،
اما از پای ننشسته
است. به اعتقاد
او حق گرفتنی است
و نه دادنی. بر این
اساس آرامشی در
پیش نداشته است.
زندگی متلاطم
او ملال آور نیست.
هر لحظه از لحظات
دیگر بی خبری. هم
در زمان شاه و هم
در زمان زورگویان
نعلین پوش مبارز
بوده است. از زنان
وطنش دفاع کرده
و حمایت از حقوق
زنان را به هنگام
کودکی آموخته
است. در آن هنگام
که با ده دوازده
سالگی با نواختن
سیلی محکمی به
چهرهء داماد بیشرم
خانواده از حقوق
و شرافت خانواده
دفاع نمود. با دبیر
بسیار معروف ادبیات
دبیرستانهای
شیراز، همکار
افتخاری ساواک
شیراز، آقای ستوده،
پسر شیخ الاسلام
ستوده، امام جمعهء
فرمایشی دربار
شاه کذا، در افتاد
و صلاح پیشه نکرد.
به هنگام و در بحبوحهء
انقلاب مجسمه
های ننگ را به زیر
کشید و ساواک شیراز
را به تسخیر در
آورد. در زمان قبل
از انقلاب و قبل
از حکومت بازرگان
با اخذ پذیرش دانشجوئی
از دانشگاه آخن
آلمان و پاس دانشجوئی
از وزارت علوم
تهران در تلاطم
رفتن بود. اما به
زودی ماندن و خدمت
در یک «حکومت مردمی»
را بر رفتن و تحصیل
در یک کشور اروپائی
ترجیح داد. در دانشگاه
پذیرفته شده بود
و اراده کرد که
بماند، بماند
تا خدمت کند، خدمت
به وطن. بزودی یعنی
دقیقا یکماه و
نیم بعد از این
انقلاب نیم بند
«بارزگانی و جنرال
هویزری» به جمع
دانشجویان مترقی
پیوست و از مخالفین
سرسخت حکومت سالوسگران
گردید. او از دانشجویان
اخراجی است. از
دانشجویانی که
اخراج از دانشگاه
را از انقلاب فرهنگی
و کتاب سوزان حکومت
کرکسها به ارمغان
گرفت.
بعد از آن از
ایران خارج گردید،
از مرز پاکستان.
نزدیک به دو ماه
را در زیر آفتاب
سوزان کراچی گذراند
و عاقبت بطور غیرقانونی
وارد آلمان شرقی
گردید و در برلین
غربی در سال 1984 متقاضی
پناهندگی سیاسی
شد.
او تحصیلات خود
را در رشته های
شیمی، شیمی آب
و آنالیز هوا و
زمین، زیست محیطی
و مدیریت و تکنیک
محیط زیست و بعد
از آن در رشته کامپیوتر
و طراحی سایت های
اینترنتی به پایان
رساند. مدتی در
بازار یابی و دموسکوپی
کار کرد. بعد از
آن بعنوان شیمیدان
در یکی از دانشگاههای
شرق آلمان در تخصص
اصلی خود مشغول
به کار گردید. با
جو و حال و هوای
راسیستی و ضد خارجی
شرق آلمان سر جنگ
داشت و از همکاران
خارجی و سیاهپوستان
مظلوم دانشگاه
دفاع نمود. با ریاست
دانشگاه بارها
به تقابل پرداخت
و عاقبت بدین لحاظ
نتوانست قرارداد
موقت خویش را به
یک قرارداد دائم
کار مبدل سازد.
در خانه نشست و
به تحصیل سایت
های اینترنتی
پرداخت.
در سال دوهزار
و یک، چند هفته
قبل از یازده سپتامبر
به تاسیس نخستین
سایت اینترنتی
خویش همت نمود.
سایتی که آدرس
آن به آلمانی به
معنای «شما مرا
به تهوع وا می دارید»
می باشد. www.Ihrkotztmichan.de
این سایت در
مبارزه با راسیستها،
با جنگ افروزان
و زورگویان جهانی
تاسیس گردیده
است. نام این سایت
«بر علیه تبعیض،
بر علیه زور و بر
علیه جنگ» می باشد.
جواد ولدان یکسال
پس از آن سایت و
پرتال بزرگی را
به سه زبان آلمانی،
فارسی و انگلیسی
بر پا نهاد که در
فوروم قدیمی آن
که تا دو سه ماه
پیش نیز برقرار
بود در حدود شانزده
هزار مطالب گوناگون
از طرف هشتصد تن
از اعضای ایرانی
و آلمانی این فوروم
نوشته شده بود.
نام این سایت ایران
آزاد می باشد با
آدرس
www.Iran-Azad.de که در
حال حاضر فعالانه
در زمینه های علمی،
فرهنگی و تبادل
نظر میان انسانها
و اما کمتر در زمینهء
سیاسی اشتغال
دارد. و این بدان
لحاظ است که به
زعم ولدان مسائل
و مشکلات کنونی
ایران ریشه های
فرهنگی دارند.
ما فقر فرهنگی
داریم. با مبارزات
سیاسی ممکن است
بتوانید استبداد
را به پائین بکشید،
اما اگر ندانیم
که چه می خواهیم،
و این دانستنی
ها بار کیفی نداشته
باشند، باز مورد
سوء استفاده سوداگران
مرگ و مذهب، اینبار
شاید در جامهء
لیبرال دمکراتی
و از این کثافتهای
آلت دست آمریکا
واقع خواهیم شد.
چکمه را با نعلین
جانشین کردیم
و قاب عکس ها و بت
ها را با یکدیگر
عوض و بدل می کنیم.
مبارزهء سیاسی،
مبارزه ای که از
عمق توده ها نشئت
نگرفته باشد،
به جز نردبان ترقی
شدن برای این و
آن چیزی ببار ندارد.
آلت دست تبعیدیانی
شدن که چون از غربت
و بیگانه خسته
شده اند، چشم به
حکومت دوخته و
حزب و اتحاد و منشور
تشکیل می دهند،
ثمری به جز پشیمانی
ببار نخواهد داشت.
تبعیدیان که به
غیر مستقیم و مستقیم
آلت دست سلطنت
طلبان و سرمایه
داران جهانی می
شوند. تبعدیانی
که در هامبورگ
و شهرهای دیگر
آلمان و اروپا
به افتخار خود
را فاحشهء سیاسی
قلمداد می کنند.
ولدان معتقد
است، تنها با مردم
می توان یک حکومت
آزاد و مردمی داشت،
نه با تحصیلکردگان
و روشنفکران. او
به فکر حکومت نیست
و برای وی محرز
است که در حکومتهای
آینده نیز، حداقل
تا چند دههء آینده
همچنین در اپوزیسیون
باقی خواهد ماند.
او به یاد استاد
محترم تاریخ تئاتر
و تاریخ هنری اروپا،
نقاش، عکاس و هنرمند
گرانقدر شیراز،
دبیر دبیرستانهای
شیراز، معلم خود،
به یاد خاطرات
آزادگی این مرد
که صابر نام داشت،
اسم هنری «صابر»
را برای خود برگزید.
به یاد ارزشها
و معیارهای پاک
و مردانگی که برای
شاگردان خویش
به ارمغان گذاشت،
یاد و نامش همواره
جاوید خواهد ماند.